- دیو گاه
- دیوستان دیو خانه
معنی دیو گاه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زمان قدیم مدت دراز، دیر وفت بی موقع
جای پاسبانی دیدبان، منظره چشم انداز
اولین شعبه از شعب بیست و چهار گانه موسیقی است و آن از اسامی دساتین است که پارسیان نهاده اند) اسم جنس مفرد اعظم که از نغمات اصیل اصفهان است (مجمع الادوار ج 2 ص 25) دو جهان دنیا و آخرت
جای دیو، دیولاخ
محل دزدان ماوای سارقان جایی که دزدان به مسافران و عابران حمله برند و اموال آنانرا تصرف کنند
اژدها
مقام دیو مکان دیو، صحرایی که از آبادی دور باشد، جایگاه خراب خرابه، چراگاه دور دست، سرد سیر
آنکه دیو را مغلوب سازد دیو بند، کسی که او را جن گرفته باشد مصروع
دیوستان دیو خانه
پرورده دیو، شیطان منش
بدخو، تندخو
جن زده مصروع مجنون
دیو زاینده زنی که بچه های شیطان صفت زاید، غضب آلود تند خوی
بچه دیو دیو نژاد، اسب قوی هیکل و تیز دو
بچه دیو دیو نژاد، اسب قوی هیکل و تیز دو
جایگاه دیو محل دیوان
گیاهی است از تیره بادمجانیان جزو دسته شابیزکها دارای برگهای کامل. گلهایش برنگ سفید و بنفش کم رنگ و قرمز و صورتی و زرد دیده میشود در حدود 70 گونه از این گیاه شناخته شده که همگی در نواحی معتدل و گرم میرویند عوسج عرقد حضض فیل زهرج فیل زهره آسه
مرد پیر و سالخورده، تاریک دل، بد نفس
جامه ایست پشمینه و خشن که در روز جنگ پوشند و شبها برای شکار کبک در بر کنند
گرد باد، تند دو (اسب) تند رو (شتر)، جنون دیوانگی
محلی که دیده بان از آنجا مراقبت و نگاهبانی میکند، منظره چشم انداز
آنچه که مرکب از دو جزو باشد، آنچه که دوبار بکار برند رطل دوگانه، نماز دو رکعتی نماز صبح
جای انصاف، محکمه عدل
دیدگاه، جای نشستن یا ایستادن دیدبان، جای بلند که از بالای آن دیدبانی کنند، چشم انداز، منظره
نخچیر گاه شکار گاه شکار گاه محل شکار نخجیر گاه
دامود گاه آمرز گاه
محل وضو جای دست نماز
هیچ وقت، هرگز
هیچ وقت، هرگز
مدت مدید
لحاظ، نظر، عقیده، نقطه نظر، منظر
بی وقت، بی موقع
دیو کوچک، زالو، کرم گونه ای که در پشمینه ها افتد و تباه کند دیوک بید